من.ساده

دفتر خط خطیهای یک منِ ساده

بعد از تو جوری زندگی خواهم کرد
که ماه بعد از سپیده
و مترسک در پاییز...
و جوری خواهم مُرد
که پیله بعد از پروانه
و آدم برفی در فردا...
بعد از تو تمام شب های من آفتابگردانی میشود...

من.ساده

برای اطلاع از مطالب جدید، ایمیلتان را وارد نمایید:

(لطفا بعد از ثبت ایمیل، وارد ایمیل خود شده و فعالسازی را انجام دهید)

  • ۱۹ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۲۷ شور
  • ۱۷ مهر ۰۲، ۲۳:۵۲ - خون بهای عشق :)

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سایه» ثبت شده است

۰۱:۲۵۱۰
مهر

دیگر راهی نمانده دارم میرسم..

نمیدانم آنجا که تو ایستادی هم غروب هست یا نه، شاید تو هنوز در صبحی..

صبح.. همانجا که کنارم بودی...

بگذریم، دارم میرسم دیگر، من خیلی به غروب نزدیک شده ام،

افق را نگاه کن!

شاید سایه ام هنوز در تقلای تو دست درازی کرده سویت

تا رسیدن من به خود غروب همه تلاشش را خواهد کرد، خودش را تا میتواند خواهد کشاند سمت تو..

این خاصیت غروب نیست اما، خاصیت من هم نیست، تو همیشه خواستنی هستی...

من.ساده. 10 مهر 92