من.ساده

دفتر خط خطیهای یک منِ ساده

بعد از تو جوری زندگی خواهم کرد
که ماه بعد از سپیده
و مترسک در پاییز...
و جوری خواهم مُرد
که پیله بعد از پروانه
و آدم برفی در فردا...
بعد از تو تمام شب های من آفتابگردانی میشود...

من.ساده

برای اطلاع از مطالب جدید، ایمیلتان را وارد نمایید:

(لطفا بعد از ثبت ایمیل، وارد ایمیل خود شده و فعالسازی را انجام دهید)

  • ۱۹ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۲۷ شور
  • ۱۷ مهر ۰۲، ۲۳:۵۲ - خون بهای عشق :)

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سرماخوردگی» ثبت شده است

۰۱:۲۴۰۶
آبان

من در این دورهای خشک، مدام سر میخورم و می افتم

عجب یخبندانیست... جایی که تو هستی هم سوز دارد؟

خواستم بدانی من تمام سعیم را کردم، سینه ام را گرم گرفتم، هم با لباس هم با بغض...

اما اگر این سوز سرما رسیده به تو ببخش که زورم نرسید..

و ببخش که این زمستان را حدس نزده بودم تا بر سردر دلم بنویسم با لباس گرم وارد شوید، داخلش هوا بس ناجوانمردانه سرد است..

من.ساده 6 آبان 92

۰۱:۲۶۰۸
مهر

سرمای بدی خوردم

گلویم درد دارد،سرم سنگین شده، سینه ام عزمش را جزم کرده که راه نفسم بسته شود!

سرفه که میکنم صدای خس خس زنگ داری میدهد، صدای خورده شیشه...

یا شاید یخ خورد شده، قلبم از سرمای زمستان بوستان نگاهت یخ کرد و شکست..

نه ادالت کولد به کارم می آید نه آنتی هیستامین، نه خود پنی سیلین حکیم!

شکسته... گچ گرفتنی هم نیست، در جایی خواندم باید گل گرفت..

علی الحساب از آن نوشیدنی های داغ همیشگیت که آذوقه روزهای مبادای زمستانی م شده سر پا هستم

من.ساده. 8 مهر 92