من.ساده

دفتر خط خطیهای یک منِ ساده

بعد از تو جوری زندگی خواهم کرد
که ماه بعد از سپیده
و مترسک در پاییز...
و جوری خواهم مُرد
که پیله بعد از پروانه
و آدم برفی در فردا...
بعد از تو تمام شب های من آفتابگردانی میشود...

من.ساده

برای اطلاع از مطالب جدید، ایمیلتان را وارد نمایید:

(لطفا بعد از ثبت ایمیل، وارد ایمیل خود شده و فعالسازی را انجام دهید)

  • ۱۹ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۲۷ شور
  • ۱۷ مهر ۰۲، ۲۳:۵۲ - خون بهای عشق :)

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۳:۳۶۱۵
آبان

باز هم بغض، پدر،

توی گلویم مانده

دیروقت است، پدر،

شانه مویم مانده

میشود خیره نمانی و نگاهم نکنی؟

خاک و خاکستر و خون بر سر و رویم مانده

راستش خاک بهانست پدر،

میدانی...

رد سیلی ست که از دست عدویم مانده...

پس چرا ساکتی آخر؟

پدر جان خوابی؟

پس چرا چشم تو باز است و به سویم مانده؟

چشم، بابا... بخوابیم...

...

فقط یک جمله...

آخرین قطره آهی ست که در کنج سبویم مانده:

عطر یاس عمو عباس میاید انگار...

آه...

ای وای... پدر...

دست عمویم مانده..

۱۰:۲۷۱۳
آبان

حافظه شیعه قویست که کربلا بهشتش شده!

یادش بخیر؛

سرخی سیب آخرین عطری بود که در بهشت چیدیم...

۲۱:۲۳۰۲
آبان

به مسلمانی من و تو قسم

اگر شب و روز میخواستند زندگی خودشان را بکنند؛

دیگر نه غروبی در کار بود نه طلوعی!

زندگی در بی تفاوتی یعنی مرگ همه عاشقانه ها!

-

If the night and day wanted to have their own lives,
There was neither dusk nor dawn!
Living indifference is the death of all the romances!
-
اقسم باسلامی و اسلامک
لو اللیل و النهار ارادا ان یعیشا حیاتهما
فما یکون غروب و طلوع
عدم الاهتمام فی الحیاة یعنی موت الحب