من.ساده

دفتر خط خطیهای یک منِ ساده

بعد از تو جوری زندگی خواهم کرد
که ماه بعد از سپیده
و مترسک در پاییز...
و جوری خواهم مُرد
که پیله بعد از پروانه
و آدم برفی در فردا...
بعد از تو تمام شب های من آفتابگردانی میشود...

من.ساده

برای اطلاع از مطالب جدید، ایمیلتان را وارد نمایید:

(لطفا بعد از ثبت ایمیل، وارد ایمیل خود شده و فعالسازی را انجام دهید)

  • ۱۹ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۲۷ شور
  • ۱۷ مهر ۰۲، ۲۳:۵۲ - خون بهای عشق :)

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار» ثبت شده است

۱۲:۱۳۱۵
خرداد

گاهی فکر میکنم اگر برعکس بود چه می شد؟
اگر حضرت خمینی جوانتر بود و ما داشتیم امروز فکر می کردیم آیا او می تواند جای حضرت خامنه ای را بگیرد؟
خمینی با همان روحیات که در فیلمها میبینیم را می گویم، فقط هنوز بت شکن و تاریخ شکن و امام امت نشده است. 
فکر می‌کنید جوابتان چه بود؟
من فکر می کنم با خودمان می گفتیم هیچ کس نمی تواند جای خامنه ای خیبر شکن را بگیرد!
خمینی خوب است، اما نگه داشتن این کشور میان این طوفان کار هرکسی نیست.. آمریکایی که چندبار تا مرزهای ما با رنگهای مختلف آمده، چندبار از درونمان با طرحهای مختلف شورش درست کرده حالا دارد اثاثش را جمع می کند و از خاورمیانه ی دلبرانه اش می رود. 
عارف بودن کافی نیست، باید مثل خامنه ای دانشمند و استراتژیست باشد!
به خدا پناه می برم اگر در این مثل حضرت روح الله چیزی کمتر از آنچه بود تصور شد، خمینی عزیز ما را تاریخ دیگر نخواهد آورد، اما مکتب ما اینچنین است، غرق در هرچه بشوی هم او خواهی شد. همچون خامنه ای که خمینی دیگر شد و ابلهانی هنوز برایش منزلتی پایین‌تر از امام راحل قائلند.
ابلهان نمی فهمند که اینان غرق در ولایت مهدی فاطمه اند..
بلند باد عمر رهبر مسلمانان مقاوم جهان، حضرت امام خامنه ای

۰۰:۴۶۱۵
خرداد

سلام بر تو
روزی که آمدی
تا پشتش به کوه باشد
ملتی که دیگر خمینی نداشت

۰۰:۳۸۰۹
فروردين

از ما کاری بر نمی آید اما

یک روز تو

خستگی این انتظار طولانی را

در خواهی کرد

۰۰:۰۴۰۱
فروردين

از وقتی کعبه تعطیل شد و پادشاهی مُرد، هوایی شده ایم. مولودی در راه است؟

هر روز یک حرم جوری قرق می شود و امن، که گویی مردی مدام از حرمی به حرمی می رود و آخرالزمان خود را با ستونهای سپاه اسلام هماهنگ می کند. منزل به منزل.. حرم به حرم.. شهر به شهر.. فرمانده دارد نقشه عملیات ظهور را مرور می کند.

می گویند حساسیت بهاری بهانه است؛ آدم عاشق باران که می بیند بیمار می شود..

دنیایمان را ببین... به سرفه افتاده است، سینه اش احساس تنگی دارد، تب فراقت بالا گرفته، بغض داریم، سازمان بهداشت جهانی می گوید کم کم نفس کم می آوریم..

زودتر بیا که دنیا دلتنگت شده... کرونا بهانه است

 

۲۳:۱۷۱۷
مرداد

من از تو بی خبرم؛

این همه انتظار آورده من است برای تو

یا تو برای من؟

تو از من بی خبری؛

این همه پیر شدن را من بیشتر رفته ام

یا تو...

ما از انتظار بی خبریم؛

انتظار فعل است یا زمان؟

با ما می گذرد

با ما می ماند

هرچند برای کسی مهم نیست..

اما با ما خواهد مرد؟

۱۸:۵۰۰۷
تیر

باور کنم؟

که این تویی؟

که این کبوتر راه بازگشت را بلد بود و بر نمی گشت؟

کم کم باور کرده بودم که از تو برای من نامی مانده؛

و در جایی، برای زنی، مادری، آرزومندی،

یا برای شهری... شهید گمنامی!

باور نمی کنم..

تو باور می کنی؟

که این منم، این چنین آرام؟

منتظری که ساعتی از نبودنت را تاب نمی آورد.

زبانم گلایه دارد اما تو باز آرام چشم هایم را گوش کن

رواق منظر چشم من آشیانه توست،

کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

۱۹:۳۴۳۰
آذر
امشب یک دقیقه بیشتر منتظرم
بین اشک کمیل شامگاه
و ندبه نیامدن صبحگاه
این یک دقیقه را نگاهم کن..
شب یلدای مرا
صبح وصال تو خوش است
۱۶:۰۶۱۵
مرداد
دو حالت دارد؛
اگر دومی شد
این صبر را هم با خودم به گور می برم
تا آنجا بتوانم آرزوی بودنت را نکنم..!
و چه خوب که تاریک است،
احتمالا نفهمم صبح شده آنجا
و هر بار شاکی نشوم که باز به خوابم نیامدی..