من.ساده

دفتر خط خطیهای یک منِ ساده

بعد از تو جوری زندگی خواهم کرد
که ماه بعد از سپیده
و مترسک در پاییز...
و جوری خواهم مُرد
که پیله بعد از پروانه
و آدم برفی در فردا...
بعد از تو تمام شب های من آفتابگردانی میشود...

من.ساده

برای اطلاع از مطالب جدید، ایمیلتان را وارد نمایید:

(لطفا بعد از ثبت ایمیل، وارد ایمیل خود شده و فعالسازی را انجام دهید)

  • ۱۹ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۲۷ شور
  • ۱۷ مهر ۰۲، ۲۳:۵۲ - خون بهای عشق :)

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دل» ثبت شده است

۱۲:۲۴۲۹
ارديبهشت

گمان کنم ستاره ای که محو روی ماه شد

دلش پر از شراره های آه شد

دلش گرفت از نگاه و چشمک ستاره ها

به انعکاس آفتاب صبح از درون چاله ها

گمان کنم ستاره سوخت در مدار دور مانده از مدار ماهواره ها

از اینکه عشق اشتباه آخر است و بعد از آن مدار زندگی تمام میشود به ناله ها

ستاره رفت پا به پای ماه روی سطح برکه ها

صدف، صدف، کناره ها...

ستاره رفت تا تباه شد

درست مثل شاپرک که روی شمع،

ستاره غرق ماه شد

به چشم بی سلاح من ستاره مثل آسمان سیاه شد

گمان کنم ستاره هم دچار اشتباه شد...

۱۰:۴۴۱۷
ارديبهشت

دل من دست تو مثل چاقوی ابراهیم،
به زبان آمده با اشک سخن میگوید:
دست تو یامرنی:
دل بیچاره ببُر!

حلق این عشق بدر!

صاحبم ینهانی:
چاقوی کوچک تو دسته خود را ببُرد؟!

شهر هرت است مگر؟

۱۶:۴۲۲۱
تیر

تو از بهشت من سیب خواستی

من از بهشت تو دل!

من از بهشت خود سیب کندم 

تو از بهشت خود دل نکندی...

من تنها سقوط کردم

تو، تنها سکوت...

۲۰:۵۵۲۷
خرداد
دل من تنهایی اش را از روز تقسیم دارد،
وقتی عقل دست و پا خواست و او فقط مهربانی...
ثانیه ای از "فَیَکـُون"ِ خواسته اش نگذشته بود که دست مهربانی برایش سیب چید!
بی دست و پا حساب فریبش را نکرده بود...
دست، در تملک عقلی بود که میخواست دل را هم صاحب شود..!