۰۱:۲۵۱۰
مهر
دیگر راهی نمانده دارم میرسم..
نمیدانم آنجا که تو ایستادی هم غروب هست یا نه، شاید تو هنوز در صبحی..
صبح.. همانجا که کنارم بودی...
بگذریم، دارم میرسم دیگر، من خیلی به غروب نزدیک شده ام،
افق را نگاه کن!
شاید سایه ام هنوز در تقلای تو دست درازی کرده سویت
تا رسیدن من به خود غروب همه تلاشش را خواهد کرد، خودش را تا میتواند خواهد کشاند سمت تو..
این خاصیت غروب نیست اما، خاصیت من هم نیست، تو همیشه خواستنی هستی...
من.ساده. 10 مهر 92