۲۲:۳۸۱۰
ارديبهشت
گفت طیب الله جوون!
پایان خوبی داری،
یعنی... امشب خوبی داری
جوون گفت میدونم..
خندید و گفت تبارک الله، دیگه چی میدونی؟ اینم میدونی که با سر میری بهشت ؟
جوون گفت دستهام چی؟
گفت ماشالله! ... نه دیگه..
بغض ش رو که فهمید گفت جوون... من نیومدم روضه عاشورا بخونم،
مژده که بغض نداره!
جوون همینجور که داشت قمقمه شو خالی میکرد گفت نه.. میدونی آقا...
همیشه دوست داشتم یه سید پشت اسمم باشه تو شناسنامم
ولی نبود تَه شجره نامم..
آخ که اگه تهش میرسید به صاحب سربندم...
...
پلاک شو بوسید گذاشت کنار
گفت این اسم بی سید رو هم گم کنم بهتره
از طرف بیسیم چی صدای فرمانده اومد..
یازهرا
یازهرا
یازهرا
جوون اشک شو پاک کرد و پاشد رفت
گمنام ...
...
ملک زیر لبش گفت:
آجرک الله آقا سید..!
ولی نبود تَه شجره نامم..
آخ که اگه تهش میرسید به صاحب سربندم...
...
پلاک شو بوسید گذاشت کنار
گفت این اسم بی سید رو هم گم کنم بهتره
از طرف بیسیم چی صدای فرمانده اومد..
یازهرا
یازهرا
یازهرا
جوون اشک شو پاک کرد و پاشد رفت
گمنام ...
...
ملک زیر لبش گفت:
آجرک الله آقا سید..!