من.ساده

دفتر خط خطیهای یک منِ ساده

بعد از تو جوری زندگی خواهم کرد
که ماه بعد از سپیده
و مترسک در پاییز...
و جوری خواهم مُرد
که پیله بعد از پروانه
و آدم برفی در فردا...
بعد از تو تمام شب های من آفتابگردانی میشود...

من.ساده

برای اطلاع از مطالب جدید، ایمیلتان را وارد نمایید:

(لطفا بعد از ثبت ایمیل، وارد ایمیل خود شده و فعالسازی را انجام دهید)

  • ۱۹ فروردين ۰۰ ، ۰۰:۲۷ شور
  • ۱۷ مهر ۰۲، ۲۳:۵۲ - خون بهای عشق :)

۰۲:۱۰۲۵
ارديبهشت

آورده اند روزی شیخ عزم خرید نان کرد. وقتی صف نانوایی را طولانی دید، دروغی ساخت و گفت چه به بطالت در صف نان ایستاده اید که در مسجد شهر آش می دهند! مردم صف را رها کردند و به سوی مسجد دویدند.
شیخ قبل از اینکه لذت نبوغ خود را ببرد و از صف دودر شده نان بی نوبت بگیرد

۱۱:۲۴۰۸
ارديبهشت

اشتباه نکنید
به فهرست سیاه در جیب و حرفهای مگو نبود؛
به ایثار بود!
مستضعفان زورو نمی خواستند.
که اگر ماندگاری در این بود؛
بعد از دو سری سوپرمن اسپایدرمن نمی آمد!
آقای فُرمر پرزیدنت1، بجای ریترن آو بتمن2، یک بلیط بگیرید و بنشینید سعید جلیلی را تماشا کنید!

۱۳:۲۵۰۳
ارديبهشت
در هر سفر چیزی گم کرده ام
در چشمان تو، چشمانم را
در حسرتت، خیالم را
در تنهایی، گوش هایم را
و حالا در نمی دانم کجا؛
دست و پایم را
بی این همه چگونه سفر کنم؟
ترسم به محراب بروم
نکند خدایم را...
۰۸:۵۷۰۳
ارديبهشت

یک روز می رسد
قصد ماندن داری؛
اما بهای ماندن را نه
هرلحظه دلش را شکسته ای
و نمیدانی به کدام لحظه قسم بخوری
که اینبار لحظه ها خوب خواهد بود؛
که بگذار بمانم!


پ.ن: ایراد انسان آنجای گذشته اش بود؛
که فراموش کرد ذاتا رفتنیست
مگر اینکه تلاشش خلاف این را ثابت کند..


۱۷:۰۷۳۰
فروردين

ما درختانی هستیم که هرچقدر هم بزرگ شویم،

ریشه مان همانجاست که زمین خورده ایم!


برگهای سبزمان که از زمین درد دلی ندارند؛

ریشه می ماند و گوش کرم های خاکی!

۱۵:۵۰۱۲
فروردين

چه تقدیریست هراس

نه تو میدانی نه من
نه پیله ی تنگ این راز منتظر
که پرواز کجای آسمان است
یا کجای سقوط
یا سقوط کجای زمین است
یا کجای پرواز
شاخکی نیست خبردار شویم
که نمیدانم ها کجای فرداست

۱۹:۴۳۰۵
اسفند

شاید که نه

حتما هم اما نه!

جایی در آن میان هست؟

به اندازه قبری

یا کسی 

که فاتحه ای بخواند؟

به گمانم من آنجا مُرده ام..

۰۰:۵۰۲۵
مهر
هرچقدر هم اگر پهلوی بشوم
پرنده تر از آنی که تخته قاپویت کنم
ترجیح می دهم تنور کهنه زمینی باشم
و منتظر بمانم تا زمستان بعد برگردی و روشنم کنی